نان آن سالها
روزی که هدویگ آمد، یک روز دوشنبه بود و صبح همان دوشنبه دلم می خواست، پیش از آنکه خانم صاحبخانه نامه پدرم را از زیر در تو بفرستد، لحاف را، مثل بیشتر صبح هایی که توی خوابگاه کارآموزان زندگی می کردم، بکشم روی سرم اما خانم صاحبخانه ام از توی راهرو بلند گفت«براتون نامه اومده، از خونه س» و وقتی نامه رااز زیر در تو فرستاد، نامه ای به سفیدی برف که در سایه |
![]() |
دسته بندی | کتاب |
فرمت فایل | |
حجم فایل | 1379 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 134 |